پیش از آنکه معشوقه ام شوی
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام
تقویمهایی داشتند
برای حساب روزها و شبان
و آنگاه که معشوقهام شدی
مردمان
زمان را چنین میخوانند :
هزاره ی پیش از چشم های تو
یا هزاره ی بعد از آن
نزار قبانی شاعر بزرگ جهان عرب در سال 1923 در دمشق در سوریه به دنیا آمد. به اعتقاد بسیاری از منتقدان و صاحب نظران شعر عرب، نزار قبانی چه از نظر قالب شعری و چه از نظر محتوای شعری یکی از پدیدههای شعر نو است. ازآنجاییکه بیشتر اشعار او مربوط به عشق زمینی است، به همین دلیل او را «شاعر زن و عشق» لقب دادهاند. شعرهای قبانی به چندین زبان در دنیا ترجمه شدهاند و طرفداران زیادی دارد. دكتر «شفیعی کدکنی» در كتاب شاعران عرب آورده است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.»
• زندگی پرتلاطم نزار قبانی
نزار قبانی دو بار ازدواج کرد. اولین همسر او زنی دمشقی از «آل بيهم» به نام «زهره» بود.
حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای «توفيق» و «هدباء» بود؛ اما ازدواج آنها دوام پیدا نکرد و آنها در سال ۱۹۷۰ میلادی از یکدیگر جدا شدند.
«بلقيس الراوی» همسر دوم نزار بود. زنی عراقی که عربی تدریس میکرد. نزار بلقیس را عاشقانه دوست داشت و او مخاطب اغلب شعرهای عاشقانه نزار است. عمر این رابطه هم زیاد نبود و بلقیس در بمبگذاری سفارت سوریه در سال ۱۹۸۱ میلادی در بیروت کشته شد. «زینب» و «عمر» فرزندان نزار از بلقیس هستند. بعد از درگرفتن جنگهای داخل لبنان، بلقیس در حادثهی بمبگذاری جلوی سفارت عراق در بیروت کشته شد.
نزار در قصیده بلقیس برای او میسراید:
و عربها روزی خواهند دانست / که پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند/ پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند!
نزار در زندگی خود سختیهای زیادی کشید. خودکشی خواهرش به دلیل ناکامی عشقی، مرگ پسر نوجوانش بر اثر بیماری قلبی و بعدها هم مرگ همسرش در زندگی و اشعار او تاثیر گذاشت. نزار بعد از مرگ همسرش به سوئیس و از آنجا به فرانسه رفت. نزار قبانی بعد از مدتی به لندن رفت و تا آخر عمر آنجا ماند. او در ۳۰ آوریل ۱۹۹۸ در لندن از دنیا رفت.
• نمونه ای از اشعار شاعر عشق و زن
من چیزی از عشق مان به کسی نگفتهام!
آنها تو را هنگامی که
در اشک های چشمم
تن میشسته ای دیده اند…
************
دوستم داشته باش
از رفتن بمان!
دستت را به من بده
که در امتداد دستانت
بندری است برای آرامش
************
آن هنگام که با لباسی نو دوز
به دیدنم می آیی
شوق باغبانی با من است
که گلی تازه
در باغچه اش روییده باشد …
************
دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش بگذار زندگی کنم
عطر تنت را از پوستم بگیر وبگذار زندگی کنم
بگذار با زنی تازه آشنا شوم که
نامت را از خاطرم پاک کند و
کلاف حلقه شده گیسوانت را از دور گلویم بگشاید.
************
زن
مردی ثروتمند یا زیبا
یا حتی شاعر نمیخواهد
او مردی میخواهد
که چشمانش را بفهمد
آن گاه که اندوهگین شد
با دستش به
سینه اش اشاره کند
و بگوید : اینجا سرزمین توست
************
من
رازی را پنهان نکرده ام
قلبم کتابی است …
که خواندنش برای تو آسان است.
من
همواره تاریخ قلبم را می نگارم
از روزی که در آن
به تو عاشق شدم!
************
تو را زن میخواهم، آن گونه که هستی
تو را چون زنانی میخواهم
در تابلوی های جاودانه
چون دوشیزگان نقش شده بر سقف کلیساها
که تن در مهتاب میشویند
تو را زنانه میخواهم
تا درختان سبز شوند،
ابرهای پر باران به هم آیند،
باران فرو ریزد
تو را زنانه میخواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقهی گندم،
شیشهی عطر،
حتی پاریس زنانه است
و بیروت – با تمامی زخمهایش – زنانه است
تو را سوگند به آنان که میخواهند شعر بسرایند
زن باش
تو را سوگند به آنان که میخواهند خدا را بشناسند
زن باش
************
نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را
در درونم
پنهان کنم
گل با بوی خود چه می کند؟
گندمزار با خوشه اش؟
طاووس با دمش؟
چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
وقتی مردم، تو را در حرکات دست هایم
موسیقی صدایم
و توازن گام هایم
می بینند
************
• کتابهای ترجمهشده از نزار قبانی به زبان فارسی
۱۳۸۴ – باران یعنی تو برمیگردی
۱۳۸۴ – بیروت، عشق و باران
۱۳۸۶ – عشق پشت چراغ قرمز نمیماند
۱۳۹۳ – نزار قبانی، عاشقانه سرای بیهمتا
۱۳۵۶ – داستان من و شعر
۱۳۸۰ – بلقیس و عاشقانههای دیگر
۱۳۸۳ – در بندر آبی چشمانت
۱۳۸۴ – تا سبز شوم از عشق
۱۳۸۸ – صد نامهی عاشقانه
۱۳۹۲ – گنجشکها ویزا نمیخواهند
۱۳۹۳ – ماهرانه بازی کردم؛ این هم کلیدهایم
۱۳۹۴ – عشق ما روی آب راه میرود
۱۳۹۷ – کوچ پنجرهها
۱۳۹۷ – به بیروت با عشق
1 فکر در مورد “ درد، عشق، زن و زندگی … مروری بر زندگی نزار قبانی ”