کتاب و فرهنگ

کتاب مرگ فروشنده اثر آرتور میلر؛ فریادی بر سر نظام سرمایه داری

کتاب مرگ فروشنده | اثر آرتور میلر

آرتور میلر، نویسندۀ معاصر آمریکایی، را با نمایشنامه های معروفش می‌شناسند. تعداد زیادی از نمایشنامه های او برای مدتی طولانی نقش برجسته‌ای در ادبیات و سینمای آمریکا داشت و مرگ فروشنده، شناخته شده‌ترین اثر آرتور میلر به شمار می‌آید. مرگ فروشنده، فریادهای میلر بر سر نظام سرمایه‌داری است؛ بر سر نظامی که ارزش‌های واقعی زندگی انسان را تغییر داده، آن‌ها را دگرگون ساخته، به دلخواه خود از ابتدا تعریف کرده و در آخر، ورژنی از انسان ارائه می‌دهد که تبدیل شده‌است به موجودی مصرف‌گرا، تجمل‌گرا و ظاهربین. انسانی که از انسان بودن، تنها اسمش را به یدک می‌کشد و انسانیت را مدت‌ها پیش در گورستان فراموشی، به خاک سپرده‌ است. مرگ فروشنده، در سال ۱۹۴۹ منتشر شد و در مدت زمان کمی، جوایز جشنواره‌های مختلف نمایشنامه را برای آرتور میلر به ارمغان آورد. آرتور میلر را به عنوان پیشرو در درام اجتماعی آمریکا نیز می‌شناسند.

این نمایش‌نامۀ مشهور، که با عنوان صحیح‌تر «مرگ بازاریاب» نیز شناخته می‌شود، تلاش‌های انسانی است که به عنوان یک بازاریاب؛ تمام عمر خود را در حال بازاریابی و فروش محصولات شرکتی که در آن کار می‌کند، می‌گذراند. شخصیت اصلی داستان، ویلی، شخصیتی آشفته پس از سال‌ها کار به شمار می‌آید. ویلی، نمادی است از بازاریابی فعال که در تمام عمرش، برای کارفرمایان خود مشغول فروش محصولاتشان شده، درحالی‌که سود او از این بازاریابی بسیار ناچیز است. مرگ فروشنده، ما را با واقعیت رویای آمریکایی نمایان می‌سازد و خرد شدن زندگی ویلی، در زیر چرخ‌دنده های نظام سرمایه‌داری، را برای ما نمایان می‌سازد. هرچند رویای آمریکایی، مقبولیت عوام را به دنبال دارد، اما در نگاهی دقیق‌تر به آنچه که در زیر پوست رویای آمریکایی می‌گذرد، ما را با واقعیت‌هایی مواجه می‌سازد که پیش از این، به آن توجه نکرده بودیم. ویلی، مشکلات زندگی در قرن بیست‌ویکم را آنطور که هست، بدون ذره‌ای اغراق و بزرگنمایی، مستقیماً به روی ما می‌آورد و آنچه را که می‌گوید، برایمان کاملاً قابل لمس است.

ویلی: فکرشو بکن. کل عمرت کار کنی تا خونه بخری و صاحبش بشی و بعد یدفعه ببینی دیگه کسی نیست توش زندگی کنه.

کتاب مرگ فروشنده

خلاصه داستان مرگ فروشنده

ویلی، شخصیت اصلی داستان است که همراه با همسرش، لیندا، روزهای سخت پس از جوانی را می‌گذراند. دو پسر او، بیف و هپی، بزرگ‌ترین سرمایه‌های ویلی به شمار می‌آیند. سرمایه‌هایی که در کوچکی‌شان، پدرشان را به عنوان بهترین پدر دنیا می‌شناختند، اما با بزرگ شدنشان، دیگر خبری از دوست داشتن های بین پدر و پسران نیست. مرگ فروشنده، به از دست رفتن هویت و ناتوانی انسان در پذیرش تغییر در درون خود و جامعه می‌پردازد. سراسر این نمایشنامه، تلفیق خاطرات، رویاها، رویارویی و گفتگوهای ویلی لومان است که در ۲۴ ساعت آخر زندگی‌اش رقم می‌خورد. این نمایشنامه، با خودکشی ویلی و تشییع جنازه او به پایان می‌رسد. خودکشی‌ای که در نهایت، ویلی آن را برای خانواده‌اش، انجام داد. صدای خرد شدن فرزندان نظام سرمایه‌داری در طول داستان، ما را با زاویۀ دید جدیدی آشنا می‌سازد.

داستان، از جایی شروع می‌شود که ویلی در روزهای آخر بازنشستگی خود، سعی می‌کند همچنان به مانند جوانی، بازاریابی را انجام دهد و زندگی‌اش را از این راه بگذراند، اما با تغییر دوران، ظهور بازارهای مالی جدید، تغییر رفتار در بازاریابی نوین و بالا رفتن سن او، دیگر به روش سنتی نمی‌تواند درآمد کسب کند. او یک آدم موفق به حساب نمی‌آید، چراکه درآمد مناسبی ندارد و ملاک موفقیت برای هر شخص از نظر جامعه، دارایی و تجملات اوست.

یکی از عقاید ویلی، مربوط به کشور آمریکا می‌شود. ویلی، نماد تفکرات و عقاید طبقه عادی و متوسط آمریکاست و میلر، به خوبی از این واقعیت در نمایشنامه «مرگ فروشنده»، به عنوان مزیت استفاده کرده است. از نظر او، آمریکا مهد فرصت‌های بی‌نظیری است که باید از آن‌ها استفاده کرد و در صورتی که نتوان از این فرصت‌ها بهره برد، مقصر اصلی خود شخص است. این دیدگاه، در واقع وضعیت هولناکی را به تصویر می‌کشد که نظام‌های سرمایه‌داری سعی در قبولاندن آن به اذهان عمومی دارد. سرمایه‌داری نمی‌گوید که فرصت نیست، اتفاقاً برعکس، دم از فرصت‌های بیشماری می‌زند که شما باید با شیرجه در استخر پرعمق آن، سهم خود را از آن بردارید. اما لحظه‌ای درنگ کنید. در این نظام غول‌آسا، هیچ تقصیری متوجه سرمایه‌داری نیست، بلکه برعکس، درصورت عدم موفقیت، تمام اتهام‌ها به سوی خود شخص بازمی‌گردد. دیگر اینکه، آیا امکانات برابر در بین تمام اقشار جامعه برای این رقابت به صورت یکسان پخش شده و یا اینکه این رقابت، فضای سالمی را دنبال می‌کند یا خیر؛ دیگر مهم نیست. تنها نکته حائز اهمیت، موفق شدن است، به هرقیمتی که می‌شود! این قیمت، می‌تواند ضایع کردن حق باقی افراد باشد و یا همرنگ شدن با جماعتی که خودشان، خون مردم جامعه را در شیشه می‌کنند.

ویلی در سراسر داستان، در توهمی به سر می‌برد که قصد ندارد از آن خارج شود. این توهم، به قدری بزرگ می‌شود که از کنترلش خارج می‌شود و همه‌چیز برای او از دست می‌رود. او در حالی که فرد پولداری نیست، سعی می‌کند با خیال‌پردازی هایش، خود را به جای شخص پولداری نشان دهد و این گونه، از مشکلات روزمرۀ زندگی خود فرار می‌کند. با اینکه پسران او در سی سالگی، هنوز کار درست حسابی‌ای ندارند و نتوانسته‌اند شرایط اولیه زندگی را برای خود فراهم کنند، با این وجود؛ ویلی در گذشته زندگی می‌کند و گویی، سرش را در زیر برفی برده است، که دیگر بالا آوردنش دست خودش نیست. ویلی، برای خانواده، جامعه و حتی برای خود، تصویری نادرست از خودش ایجاد کرده است.

طبقه متوسط جامعه در نمایشنامه آرتور میلر

دورانی که آرتور میلر این نمایشنامه را به رشته تحریر درآورد، طبقه متوسط جامعه شرایط اسف‌باری داشتند. توان مالی آن‌ها به تدریج بدتر می‌شد و برای تامین نیازهای اولیه خود مجبور بودند با چنگ و دندان کار کنند و پول دربیاورند. زمانی که مردم جامعه‌ای مشغول کار کردن باشند تا به نحوی بتوانند فقط به زندگی خود ادامه دهند، و برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند، کم‌کم آن جامعه، ارزش‌های والای انسانی را از یاد می‌برد. نه به این دلیل که این جامعه نمی‌خواهد تا آنچه که درست است را یاد بگیرد، بلکه برعکس، این جامعه درگیر مسائلی فراتر از یادگیری‌های اولیه است. در مرگ فروشنده، به عقیدۀ ویلی، موفقیت و ثروت عضوی جدایی ناپذیرند. به همین علت، جز این دو مورد، ویلی در زندگی خود و فرزندانش، موارد دیگر اصلا به چشمش نمی‌آمدند. ارزش های بالاتر از مسائل مادی هم وجود دارد که بیش‌تر مربوط به علاق قلبی افراد است و هر شخصی در هر سن و سالی، این علایق را در باطن خود دارد و فطرتاً آن را می‌خواهد دنبال کند اما خانواده ویلی لومان، با کوته‌فکری‌ای که ویلی همۀ آن‌ها را دچار می‌سازد، این جنبه از زندگی‌ را از یاد می‌برد.

جامعۀ نوینی که در آن خانوادۀ لومان زندگی می‌کند، در واقع نمودی از مهاجرت به شهرهای صنعتی نیز می‌تواند تلقی شود. در صحنه‌ای از نمایشنامه، ویلی زیر لب غر می‌زند که این شهر با این ساختمان‌های بلندش، جایی برای نفس کشیدن نمی‌گذارد. به سمت مدرن حرکت کردن شهرها، ما را با مفاهیم جدیدی از زندگی شهری آشنا می‌سازد و عدم تطابق با معیارهای امروزه، کاری بس دشوار است. فشارهای بیرونی از طرف جامعه و بعضاً خانواده، ما را کمی دلسرد می‌کند. به راستی، چرا می‌گذاریم جامعه برای ما تصمیم گیری کند؟ چرا می‌گذاریم ما را به سمت و سویی که دوست دارد، هدایت کند و دست آخر، ویلی، می‌داند که مرگ او بیشتر از مرده‌اش می‌ارزد، چراکه بیمه برای خانواده‌اش مبلغ ۲۰ هزار دلاری را رد می‌کند. نقطه اوج داستان، زمانی است که ویلی این موضوع را می‌فهمد و بخاطر شرایط مالی ضعیف خانواده‌اش، خودکشی می‌کند و اینگونه، ما را در بهت و حیرت فرو می‌برد.

در آخر این نمایشنامه، ایستاده باید برای میلر دست زد و کلاه از سرمان به احترام او برداریم. آرتور میلر، می‌دانست دارد چه اتفاقی می‌افتد. می‌دانست، و فریادهایش را هرچه‌قدر می‌توانست بلندتر زد، شاید که صدایش به کسی برسد.

نوشته های مرتبط

1 فکر در مورد “ کتاب مرگ فروشنده اثر آرتور میلر؛ فریادی بر سر نظام سرمایه داری

  1. زهرا گفت:

    میلر یک هنرمند بود. یک آرتیست واقعی. یک نمایش‌نامه نویس مادرزاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *