وزن | 150 g |
---|---|
ابعاد | 21 × 14.5 × 1 cm |
نویسنده | قمر علی یاری |
مترجم | – |
ناشر | درقلم |
موضوع | داستان های فارسی |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
تعداد صفحات | 120 |
تعداد جلد | 1 |
شابک | 9786008225737 |
زبان | فارسی |
عروس ترکمن صحرا نشر درقلم
60,000 تومان
36,000 تومان
قمر علی یاری
رمان عروس ترکمن صحرا روایتگر داستان واقعی دختری به نام زهره است. دختری که با تمام رویاهای کودکی با واقعیات زندگی خود روبرو می شود و… عمو اینا بعد از یه هفته رفتن. چند روز بعد پدرم با معصومه و بچهها اومدن. از پدرم شنیدم که زلیخا هم همین جا با یه ترکمن ازدواج کرده. خیلی ناراحت شدم، اما وقتی یاد حرفای زلیخا افتادم که میگفت: «از چی روستا خوشت اومده؟ از کتکهایی که میخوردی، یا از نونهایی که خشک و بیات بود؟ اون نونها رو خر هم نمیخورد که مبادا دندوناش بشکنه، اما ما مثل قند میخوردیم؛ حتی دلمون نمیاومد قورت بدیم. اون قدر لقمه رو تو دهنمون نگهمیداشتیم که انگار داریم گوشت و برنج میخوریم. تازه براش جوک هم میساختیم و هر دو با صدای بلند میخندیدیم. یه دفه صدای معصومه منو از افکار مغشوشم بیرون کشید: -زهره جان! پدرت بازار میره، میگه اگه چیزی لازم داری بگو بخره. بیبی فوراً جواب داد: -نخیر، خیلی ممنون. همه چیز تو خونه هست، چیزی لازم نیست. در همین موقع زلیخا سراسیمه وارد حیاط شد. انگار هم از یه چیزی میترسید و مدام پشت سرش و نگاه میکرد، هم به شدت گریه میکرد. وسط گریه میگفت: -عمو! بدبختم کردی. پیرتر و بداخلاقتر از این نبود؟ چطور دلت اومد با من این کار رو بکنی؟ مگه من به تو چه هیزم تری فروخته بودم که این بلا رو سر من آوردی؟ باورم نمیشه عمو! تو و پدرم با هم دستبهیکی کردین و از اون پیرمرد پول گرفتین که منو بهش بدین، اما من اینجا نمیمونم. هر جور شده میرم. برو به پدرم بگو من از شما راضی نیستم، نه از شما نه از پدرم. پدرم گفت: -خودت انتخاب کردی، زوری که نبود. زلیخا با ناراحتی گفت: -عمو! خودت خوب میدونی که من اون و ندیده بودم. فکر کردم مثل شوهر زهره جوونه. این کتاب را نشر «درقلم» منتشر کرده و توسط فروشگاه اینترنتی هافکو به فروش می رسد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.