نگارش پایان نامه

تعريف فرضيه

تعريف فرضيه
تحقيق به روش علمي حول محور يک مسئله يا مشکل صورت مي گيرد. قدرت تصور و حدس ذهني انسان بعنوان يک محقق به او امکان مي دهد تا در مورد موضوعات مختلف بيانديشد، حدس بزند، تصوير ذهني ايجاد کند و راه حل هاي مختلف پيشنهاد کند. يک محقق از همين روش براي طرح يک يا چند فرضيه براي نتيجه تحقيق استفاده مي کند. بنابراين مي توان فرضيه تحقيق را يک حدس علمي يا پيش داوري دانست که بوسيله ي جمع آوري حقايقي که منجر به قبولي يا رد آن فرضيه شده٬ مورد آزمايش نيز قرار مي گيرد. به عبارت ديگر فرضيه راه حل پيشنهادي محقق براي حل مسئله تحقيق و يا نتيجه تحقيق است. گاهي اوقات از يک فرمول براي بيان فرضيه استفاده مي شود، بدين شکل که:” اگر چنين و چنان رخ دهد چنين و چنان خواهد شد” . اين تعبير ساده و روان به محقق امکان مي دهد تا بتواند در جريان تدوين مسئله تحقيق خود، فرضيه اي مناسب که به طور قطعي با کل پژوهش او در ارتباط خواهد بود، بيان کند. نکته مهم اين است که در جريان انجام تحقيق ، يک محقق صرفا قصد آزمايش فرضيه را دارد نه اثبات آن، البته چنانچه در پايان تحقيق نتايج، حاکي از اثبات فرضيه او بود مي تواند آن را به شکل يک بحث علمي مطرح کند. در هنگام بيان فرضيه محقق به بررسي روابط بين متغيرها مي پردازد.

اين بيان به سه شکل صورت مي گيرد: 
1- بررسي رابطه علت و معلولي بين دو يا چند متغير.
2- بررسي همبستگي و شدت آن بين دو يا چند متغير.
3- بررسي و مقايسه ميزان تفاوت تاثير دو يا چند متغير بر يک يا چند متغير.
محقق براي تهيه فرضيه مناسب تحقيق عمدتا از منابع علمي در اختيار خود کمک خواهد گرفت. يافته هاي علمي قبلي که در زمينه موضوع تحقيق انجام گرفته است يکي از منابع اصلي براي تهيه فرضيه است. همچنين تجربيات شخصي فرد محقق مي تواند نقش مهمي را در اين زمينه ايفا نمايد. گاهي اوقات فرضيه هایي مبتني بر خيال و با مطالب غير علمي، الهامات و پيشنهادات غير عادي هم مطرح مي شود که در برخي موارد به نتايج خوبي نيز نائل گرديده است.  بيان يک فرضيه ممکن است به شکلي مثبت انجام شود که در آن رابطه بين دو يا چند متغير يا تفاوت بين آنها بصورت احتمالي و به شکل خبري مثبت بيان مي شود. گاهي در فرضيه منکر وجود رابطه بين متغيرها شده و آنرا به شکل جمله خبري منفي بيان مي کنند. ممکن است در فرضيه موضوع به شکل ضمني مطرح شود. 

ويژگيهاي فرضيه
1- روش، معين و مشخص 
2- داشتن حدود مشخص،کوتاه و مختصر 
3- داشتن قابليت اندازه گيري 
4- قابل فهم بودن (تعريف مناسب و خوب) 
5- بيان بر اساس تئوري ها و نظريه هاي موجود 

مرتبط بودن با عنوان تحقيق 
در” فرضيه تحقيق ” پيش بيني و جهت گيري محقق نشان داده مي شود. نکته دوم آنکه ” فرضيه تحقيق ” را به دوگونه مي توان نوشت: 
1. فرضيه دو دامنه: که اختلاف را بدون در نظر گرفتن سمت و جهت آن بيان مي کند. 
2. فرضيه يک دامنه : که جهت گيري محقق را در نوع تفاوت بيان مي کند. 
نکات: مطالعات تحليلي و تجربي به طور اصولي نيازمند به داشتن فرضيه هستند و اين يک الزام منطقي است ليکن در مطالعاتي که صرفا به صورت توصيفي انجام مي شوند نيازي بداشتن فرضيه نيست بلکه در اين گونه موارد از سوالات مهم براي تدوين آنچه بايد مورد اندازه گيري قرار گيرد استفاده مي کنيم. فرضيه و سوالات مهم عمدتا از اهداف تحقيق حاصل مي شود.

انواع فرضيه:
1- فرضيه تحقيق (H1)
2- فرضيه صفر (H0)
منظور از فرضيه تحقيق، فرضيه اي است که در آن به بيان تفاوت بين متغيرها (رابطه) پرداخته مي شود، ولي فرضيه صفر بيان گر عدم وجود رابطه بين متغير ها است. آيا فرضيه (پاسخي ارتجالي كه محقق آگاه و مجرب در پاسخ به پرسش تحقيق ارائه مي‌كند) براي همۀ تحقيقات لازم است؟ اين پرسشي است كه پاسخ به آن براي آشنايي با ويژگي‌ها و عناصر «تحقيق علمي» ضرور است. روش‌شناسان تحقيق در مواضع مختلف و در جاي‌جاي مباحث خود اشارات و تصريحاتي دارند كه نشان مي‌دهد فرضيه براي همه انواع تحقيق نيست، و اساساً ارائة آن در بعضي موارد امكان ندارد، يكي از عناصر بنيادين تحقيق «فرضيه» است كه محقق در آغاز فعاليت پژوهشي خود با آن روبه‌رو مي‌شود. محقق پس از طرح مسئله، و پيش از آنكه به پاسخ مستند و مستدل خود بپردازد، به بياني موقت و حدسي نياز دارد تا مسير پژوهش و فعاليت‌هاي علمي خود را جهت و سامان دهد. همچنين برگزيدن فرضية مناسب، از توانايي و شايستگي پژوهشگر براي تحقيق حكايت دارد. كيفيت و سطح مطلوبيت فرضيه وابسته به مطالعات و اطلاعات بسنده در زمينة تحقيق است. اساساً اگر محقق شرايط لازم براي كار علمي در حوزة مربوط را دارا باشد، فرضيه‌پردازي در باب مسئلة تحقيق امري طبيعي و گريزناپذير است. با اين همه، پرسش از مواردي كه فرضيه ضرورت دارد، به‌منزلة بحثي جدي مطرح است. در سامان دادن به امور تحقيق و پايان‌نامه‌ها نيز با اين چالش روبه‌روييم كه كجا فرضيه لازم است و كجا لازم نيست. آنچه در عمل شاهديم اين است كه در بسياري از فرم‌هاي مربوط به طرح تحقيق از محقق خواسته‌ شده كه فرضيه يا فرضيه‌هاي خود را بيان كند؛ به‌گونه‌اي كه اگر اين كار صورت نگيرد، نقصي براي تحقيق به‌شمار مي‌آيد و طرح بازگشت داده مي‌شود. اين در حالي است كه به نظر مي‌رسد «فرضيه» براي همة تحقيقات لازم نيست و در بعضي موارد بايد به پرسش تحقيق بسنده كرد. نوشتار حاضر مي‌كوشد با رجوع به منابع روش‌شناسي و مرور آنها پاسخ پرسش مزبور را رديابي كند. روش انجام اين تحقيق توصيفي ـ تحليلي است كه در آن ديدگاه‌هاي روش‌شناسان تحليل خواهد شد. اين كوشش سرانجام به اين جمع‌بندي نايل مي‌شود كه فرضيه (پاسخي كه محقق ارتجالاً، و تنها با تكيه بر دانش و تجارب خود، دربارة نوع رابطة بين متغيرها يا تبيين آنها ارائه مي‌كند) در مواردي نه تنها ضرور است، به‌گونة طبيعي در ذهن محقق وجود دارد؛ و در مواردي نه‌تنها لازم نيست، اساساً تصور يا فرض صحت ندارد. به عبارتي ديگر:

1- در تحقيقاتي كه براي كشف روابط بين پديده‌ها يا تبيين و علت‌يابي پديده‌هاست فرضيه لازم است؛ البته به اين شرط كه مسئله از پيشينة مطالعاتي و ادبيات تحقيق برخوردار باشد. به عبارت ديگر، تحقيقات اكتشافي فرضيه‌بردار نيست و امكان ارائة فرضيه منتفي است.

2- در تحقيقات توصيفي، هرچند مي‌توان فرضيه داد، لكن نيازي به اين كار نيست.

*براي توضيح بيشتر دست‌كم سه نكته بايد روشن شود: مفهوم فرضيه، كاركرد يا سودمندي فرضيه، و منبع استخراج فرضيه. در اينجا هريك را به‌اختصار توضيح مي‌دهيم:

الف) مفهوم فرضيه

روش‌شناسان بر چند مؤلفه در تعريف فرضيه تأكيد مي‌ورزند. نخستين چيزي كه در تعريف فرضيه به‌چشم مي‌خورد، تبييني است ارتجالي كه شخص محقق دربارة نوع روابط بين دو متغير ابراز مي‌كند. در اينجا چند مورد از تعاريف يادشده را بيان مي‌كنيم:

1- «فرضيه حدسي است عالمانه دربارة ارتباط ميان دو متغير يا بيشتر»
2- «فرضيه بيان فرضي رابطة بين دو يا چند متغير است. فرضيه‌ها هميشه به صورت جملة خبري هستند و متغيرها را به صورت كلي يا اختصاصي به متغيرهاي ديگر مربوط مي‌سازند»
3- «فرضيه پاسخي غيرقطعي به مسئلة پژوهشي است كه بيان‌كنندة شكلي از رابطة بين متغيرهاي مستقل و وابسته است»
4- «فرضيه مي‌تواند به‌منزلة رابطه‌اي فرضي بين دو يا چند متغير تعريف شود كه در قالب عبارات قابل آزمون مطرح شده‌اند»
5- «فرضيه يك بيان مبتني بر حدس يا پيشنهاد موقتي دربارة روابط بين دو متغير است. پژوهشگر پس از بررسي پيشينة پژوهشي، دربارة روابط بين متغيرها يا سازه‌هاي مشخص حدس مي‌زند»
6- «فرضيه بيان سادة انتظارات محقق نسبت به رابطة بين متغيرهاي موجود در مسئله است…»

نكته‌اي كه از همين چند جمله آشكار مي‌شود آن است كه هرگاه محقق درصدد حل مسئله‌اي از نوع رابطه ميان دو يا چند متغير است، فرضيه به‌كار مي‌آيد؛ اما در مواردي كه كاري به رابطة ميان متغيرها نداريم، بلكه تنها براي كشف وضعيت يك متغير جست‌وجو و كاوش مي‌كنيم، فرضيه ضروری نيست. براي مثال، اگر محققي بخواهد جمعيتي را سرشماري كند، نيازي به ارائة فرضيه نيست. كافي است پرسش را طرح كند و براي پاسخ آن وارد صحنة عمل شود. در اين مورد فرقي بين تحقيقات تجربي و نظري نيست. در تحقيقات نظري، و به قولي كتابخانه‌اي نيز مي‌توان سراغ فرضيه را گرفت؛ با شرطي كه ذكرش رفت. اگر بناست علت شكست مسلمين در جنگ احد را كشف كنيم، بي‌ترديد بدون فرضيه نيستيم؛ يا اگر مفسري بخواهد ديدگاه قرآن در باب علل و عوامل شكست و انحطاط جوامع را ارزيابي كند حتماً فرضيه دارد؛ اما هرگاه مفسري بخواهد ارزش و جايگاه معنوي پيامبران از نگاه قرآن را مطالعه كند يا مراد خداوند از يك واژه (مثلاً صعيد) را به دست آورد، نمي‌توان و نبايد انتظار فرضيه را داشت. همچنين اگر مورخ بخواهد در باب نام‌ها و ويژگي‌هاي افراد در تاريخ پژوهش كند و هر وقت مايل باشد ديدگاهي ويژه را در تاريخ رصد كند، نيازي به فرضيه ندارد. در چنين مواردي به طرح پرسش و سپس پيگيري پاسخ آن بسنده مي‌شود. اين بدان جهت است كه در چنين مواردي مسير واحد مشخصي براي پاسخ دادن به مسئله هست و پيگيري آن در يك مسير واحد كافي است. به عبارت ديگر ضرورت فرضيه و عدم آن در تحقيقات به نوع مسئله بستگي دارد، نه به روش تحقيق. افزون بر تعاريف كه با صراحت تمام موارد نياز به فرضيه را معين مي‌سازند، شواهد موجود نيز حكايت از آن دارند كه فرضيه از مسائل مربوط به روابط بين پديده‌ها فراتر نمي‌رود. در اينجا به بيان چند مورد از شواهد مي‌پردازيم:

1- در ويژگي‌هاي فرضيه گفته‌اند بايد اختصاصي يا ويژه باشد. توضيح اينكه فرضيه نمي‌تواند به كليت برگزار شود و مثلاً بگوييم X با Y رابطه دارد؛ بلكه بايد بيان شود كه اين رابطه مثبت يا منفي است و اينكه اين رابطه در چه شرايط ويژه‌اي مشاهده مي‌شود، بنیان فرضيه در بيان رابطه ميان دو متغير است و آنچه فرضيه را فرضيه مي‌كند نوع رابطه است؛ اما اينكه فرضيه‌اي از اساس به رابطه نپردازد، با فرض و تعريفي كه از فرضيه ارائه مي‌كنند سازگار نيست.

2- مثال‌هايي كه براي فرضيه مي‌آورند نيز ادعاي مزبور را تأييد مي‌كند. فرانكفورد در كتاب خود مسئله را چنين تعريف كرده كه مسائل عبارت‌اند از پرسش‌هايي دربارۀ روابط بين متغيرها و فرضيه پاسخ غيرقطعي به چنين مسائلي است. با اين تعريف پيداست مواردي از مسئله كه از روابط بين متغيرها سخن و پرسش ندارند فرضيه‌بردار نيستند. روش‌شناسان چنين مثال زده‌اند: علت تورم چيست؟ آيا هماهنگي عناصر مختلف مدرسه سبب ارتقاي اهداف تحصيلي مي‌شود؟ عوامل تعيين‌كنندۀ شهرنشيني چيست؟ شايسته است چند نمونه از فرضيات را كه دو تن از جامعه‌شناسان (گيبز و مارتين) دربارة علل شهرنشيني ايراد كرده‌اند، بيان كنيم:

اندازه و شدت شهرنشيني در جامعه به‌طور مستقيم با توزيع مواد مصرفي فرق مي‌كند.
اندازه و شدت شهرنشيني در جامعه به‌طور مستقيم با تقسيم كار فرق مي‌كند.
اندازه و شدت شهرنشيني در جامعه به‌طور مستقيم با توسعة دانش فني فرق مي‌كند.

3- بعضي نويسندگان ويژگي‌هايي را براي يك فرضية خوب شمرده‌اند كه دقت در مفاد آنها نيز براي اثبات مدعاي اين مقاله (و به عبارتي، فرضية ما) سودمند است. دانالد آري در كتاب خود چهار ويژگي را برمي‌شمارد. شرط اول و دوم عبارت‌اند از «برخورداري از قدرت تبيين» و «بيان رابطة بين متغيرها». چنان كه مشاهده مي‌شود در اين دو مورد بر شرط رابطه و اينكه فرضيه منحصراً در موقعيت‌هاي رابطة ميان دو متغير مطرح مي‌شود، تصريح شده است. همچنين كرلينجر در اين زمينه دو ملاك براي فرضيه خوب برشمرده است: الف) بيان‌هايي دربارة روابط بين متغيرها باشد؛ ب) به‌گونه‌اي روشن به آزمون‌پذيري روابط بيان‌شده دلالت داشته باشد. بنابراين فرضيه دربردارندة دو يا چند متغير است كه يا بالفعل مي‌توان آنها را اندازه‌گيري كرد و يا قابليت اندازه‌گيري دارند و چگونگي رابطه متغيرها را مشخص مي‌كنند؛

4- بيان فرضيه از سه حالت بيرون نيست: الف) مطالعة اثر متغيرها بر يكديگر؛ ب) مطالعة رابطة بين متغيرها؛ ج) مطالعة تفاوت بين متغيرها؛ اما حالتي كه در آن تنها توصيف صورت بگيرد نداريم.

ب) كاركرد فرضيه

يكي از مزاياي فرضيه اين است كه به محقق مي‌گويد چه كار بايد انجام دهد. دانالد آري در توجيه اينكه چرا فرضيه بايد پيش از گردآوري داده‌ها ساخته شود دو دليل بيان كرده است. وي در دليل دوم مي‌گويد: فرضيه به گردآوري داده‌ها جهت مي‌دهد. فرضيه به ما مي‌گويد چه شيوه‌اي را در پيش بگيريم و چه داده‌هايي را گردآوري كنيم. بنابراين مي‌تواند به مقدار زيادي از اتلاف وقت و تلاش محقق جلوگيري كند. به عبارت ديگر فرضيه به مثابه يك دستورالعمل اجرايي محقق را از دوراهي و حيرت به‌درآورده، به او مي‌گويد هم‌اكنون تحقيق را از كدام مسير ادامه دهد. فرضيه با چنين حيثيتي، از آن جهت لازم است كه وقتي محقق به دنبال علت يك پديده يا رويداد است، هم‌زمان دو يا چند احتمال در كار است و هريك از اين احتمالات اقتضاي ويژة خود را دارند و اطلاعاتي معين را مي‌طلبند. آنچه به محقق كمك مي‌كند تا در مسيري مشخص حركت، و اطلاعاتي منسجم را دست‌وپا كند فرضيه است. مسئله را با مثالي ساده توضيح مي‌دهيم. فرض كنيم چراغ مطالعه روشن نمي‌شود. چه چيزي عامل آن است؟ لامپ سوخته است؟ كليد خراب است؟ كنتور منزل خراب است؟ برق محل رفته است؟ اين حدس‌ها را مي‌توان با تعويض لامپ، كليد، بررسي كنتور و برق شهر آزمود؛ اما آيا محقق همة اين فروض را هم‌زمان مي‌سنجد؟ مسلماً نه؛ بلكه از آغاز احتمالي را مي‌آزمايد كه احتمال بيشتري دارد. اصطلاحاً به همين مورد كه محقق بيشتر احتمالش را مي‌دهد، «فرضيه» گفته مي‌شود. اگر فرضيه با شواهد تأييد شد، به‌منزلة پاسخ مسئله اعلام مي‌شود؛ وگرنه محقق به سراغ احتمال دوم مي‌رود؛ يعني فرضية دوم مطرح مي‌شود و همين‌طور…. همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود مهم‌ترين كاركرد فرضيه، نجات دادن محقق از حيرت و سرگرداني در تحقيق و تعيين مسير مشخص از ميان چند گزينه است. مسير و داده‌هاي تحقيق در صورتي گمراه‌كننده و نيازمند گزينش مسيرند كه يك حالت دوراهي احساس شود و براي برگزيدن مسير نيازمند راهنما باشيم. در چنين مواردي فرضيه نقش راهنما را دارد؛ اما در جايي كه تحقيق مسيري واحد و مشخص دارد و از دوراهي بر سر راه محقق خبري نيست، نيازي به راهنما و فرضيه نداريم. دانالد آري در كتاب خود به همين امر اشاره مي‌كند و مي‌گويد در تحقيقات پيمايشي، مسئله به صورت پرسش طرح مي‌شود. مثال وي اين مسئله است: «چه درصدي از معلمان در ايالت آيووا در استخدام رسمي هستند؟». همچنين وي فرضية تحقيق را در چارچوب لازم نگاه مي‌دارد و از گستردگي بيش‌ از حد آن جلوگيري مي‌كند. محققان از نحوة بيان فرضيه است كه حدس مي‌زنند روش تحقيق سودمند، نمونة مورد استفاده و حتي نوع آزمون آماري مفيد براي تحقيق چيست. براي نمونه، اگر چنين فرضيه‌اي داشته باشيم: «در كلاس اول، پيشرفت تحصيلي كودكان داراي محروميت فرهنگي كه آموزش پيش‌دبستاني را گذرانده‌اند، نسبت به كودكاني كه محروميت فرهنگي دارند، اما آموزش پيش‌دبستاني را نديده‌اند، بيشتر است»، بايد از روش تحقيق علي ـ مقايسه‌اي استفاده، و اطلاعات آماري را با استفاده از روش‌هاي معنادار آماري، همانند آزمون t و تحليل واريانس تجزيه و تحليل كنيم.

ج) منبع تدوين فرضيه
روش‌شناسان مي‌گويند محقق فرضيه را با استفاده از تجربيات شخصي خود و يا با اتكا بر نظريات موجود صادر مي‌كند:«فرضيه‌ها در نشست‌هاي بي‌هدف دانشجويان، گفت‌و‌گوها، بحث‌هاي ميان دانشجويان و از مشاهده‌ها و تأمل‌هاي تصادفي و اتفاقي دربارة زندگي و البته از نظريه ناشي مي‌شود»پژوهشگران با بررسي نوشته‌ها و پيشينه‌هاي پژوهشي و با توجه به كارهايي كه در مطالعات پيشين صورت گرفته، حدس مي‌زنند و مسئله را حل مي‌كنند. چنين است كه فرضيه پاسخي است متكي بر مطالعاتي كه تاكنون انجام شده‌اند. هرچه محقق در برقراري ارتباط مزبور موفق‌تر باشد، فرضيه‌اي كه مي‌دهد دقيق‌تر است. فرضيه‌نمايي كه بي‌حساب و بدون سابقة علمي بر زبان آيد، اساساً فرضيه نيست تا بدان اعتنايي شود و به دنبالش تحقيقي راه بيفتد. بهتر آن است كه چنين بياناتي را تيري در تاريكي بناميم. بنابراين در تحقيقات اكتشافي نيز ارائة فرضيه ممكن نيست؛ چراكه اين پژوهش‌ها پيشينه‌اي ندارند تا با اتكا به آن پاسخي به مسئله بدهيم. دانالد آري در بخش «فرضية» كتاب خود تصريح مي‌كند كه تحقيقات اكتشافي نيازي به فرضيه ندارند: اگرچه صاحب‌نظران استفاده از فرضيه را توصيه مي‌كنند و همان‌طور كه خواهيم ديد فرضيه در خدمت مقاصد متعدد و مهمي است، اما وجود آن در همة مطالعات تحقيقي كاملاً ضروري نيست. فرضيات در فرايند تحقيق يك ابزار هستند، اما به‌ خودي‌خود هدف نيستند. بررسي‌ها اغلب در حيطه‌اي صورت مي‌گيرند كه مجموعة كوچكي از اطلاعات پس‌زمينه‌اي در آن مورد وجود داشته باشد. اگر محقق نسبت به حوزة مسئلة مورد نظر يا متغيرهاي اصلي كه در يك پديده مؤثر هستند، يا محيطي كه متغيرها در آن بروز مي‌كنند بينشي نداشته باشد، آن وقت است كه تبيين يك فرضية بامعنا براي او بسيار دشوار خواهد بود. براي مثال، پيمايش‌هايي كه سعي در توضيح ويژگي‌هاي پديده‌اي خاص دارند، يا در پي تعيين نگرش‌ها و عقايد گروه‌ها هستند، اغلب كار تحقيق را بدون فرضيه دنبال مي‌كنند. در اين مرحله، داده‌هاي تجربي كه بر طبق آن فرضياتي را بتوان بيان كرد هنوز در دسترس محقق نيست. در چنين بررسي‌هايي بيان مسئلة تحقيق كافي است.

نتيجه‌گيري

تعاريف مختلف كه روش‌شناسان تحقيق از فرضيه ارائه كرده‌اند و كاربردهاي متفاوت كه براي فرضيه در نظر دارند نشان مي‌دهد كه ارائه فرضيه براي همة تحقيقات ضرورت ندارد. چنانكه در بعضي موارد ممكن نيست و شناخت انواع تحقيقات و مواردي كه بيان فرضيه در آنها لازم است امر تحقيق را به كمال و عاري از عيب مي‌كند. پس از آنكه پرسش‌هاي تحقيق مشخص شدند، در صورتي به تدوين فرضيه مي‌پردازيم كه از وجود دو شرط در تحقيق مطمئن شويم: اول اينكه تحقيق اكتشافي نبوده، از پيشينه‌اي برخوردار است و دوم آنكه پرسش تحقيق دربارة رابطة (به‌ويژه رابطة علي ـ معلولي) دو يا چند متغير است. هرجا اين دو شرط محقق نباشند، به طرح پرسش‌هاي تحقيق بسنده مي‌شود. اين دو شرط از توجه به تعريف، فلسفة وجودي و كاربرد فرضيه ناشي مي‌شوند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *