وزن | 500 g |
---|---|
ابعاد | 21 × 14 × 2 cm |
نویسنده | امیلی برونته |
مترجم | سمیرا بیات |
ناشر | داریوش |
موضوع | داستان های انگلیسی |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
تعداد صفحات | 472 |
تعداد جلد | 1 |
شابک | 97862299225692 |
زبان | – |
بلندی های بادگیر (عشق هرگر نمی میرد) نشر داریوش
85,000 تومان
34,000 تومان
امیلی برونته
امیلی برونته از نویسندگان انگلستان ویکتوریایی بود که با تنها اثرش “بلندی های بادگیر ” جایگاه ویژهای در ادبیات کلاسیک جهان یافت. بلندی های بادگیر دوازدهمین رمان برتر جهان از دید سایت بیبیسی و ششمین شاهکار ادبی دنیا از دید روزنامه ی گاردین است. بلندی های بادگیر یا “Wuthering Heights” در واقع نام عمارتی است که ارنشاوها در آن ساکن هستند. بلندی های بادگیر ترجمهی تحت اللفظی این اسم خاص است. کتاب از سالهای نخستین انتشارش در ایران به انتخاب مترجم و احتمالا برای جذب و فروش بیشتر با نام “عشق هرگز نمی میرد” نیز شناخته می شود.خلاصهی داستان هیثکلیف نوزاد کولی زاده و رهاشدهای است که آقای ارنشاو در خیابان می یابد و به سرپرستی می پذیرد. هیندلی، پسر خانواده از همان ابتدا به دشمنی با هیثکلیف می پردازد در حالی که کیتی، دختر خانواده چنان روابط صمیمانهای با او می یابد که آتش عشق را در قلب هیثکلیف شعله ور میکند. مرگ آقای ارنشاو، مخالفت هیندلی، اختلاف طبقاتی هیثکلیف با کیتی و آشنایی خانوادهی ارنشاو با خانوادهی ثروتمند و اشرافی لنیتون، سبب ازدواج کیتی با ادگار لنیتون می شود. هیثکلیف سه سال بعد از ناپدید شدنش با ثروتی هنگفت و با کینهای از هیندلی، کیتی و ادگار، برای انتقام و با هدف به ذلت نشاندن هیندلی و ادگار و بهدستآوردن همهی ثروت این دو خانواده به دهکده بازمیگردد. بازگشت او سبب میشود تا دو نسل از این دو خانواده لحظهای روی آرامش به خود نبینند. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: براى لحظهاى فکر کردم او خطاب به من سخن مى گوید، و در حالى که بسیار خشمگین بودم، به سوى این آدم رذل سالخورده پیش رفتم و چیزى نمانده بود که با لگد او را از اتاق بیرون بیندازم. اما خانم هیتکلیف با جوابى که داد، مرا متوقف کرد. او گفت: «پیرمرد ریاکار نفرتانگیز! وقتى اسم جهنم را مىآورى نمىت رسى از این که خودت هم به آن جا بروى؟ به تو اخطار مىکنم که از عصبانى کردن من بپرهیزى والا بلایى به سرت مىآورم که حظ کنى. صبر کن ببینم جوزف، ببین.»
در حین گفتن این جملات آخر، کتابى تیره رنگ را از قفسه بیرون آورد و ادامه داد: «حالا به تو خواهم گفت که چقدر در زمینهى جادوگرى پیشرفت کردهام و به زودى قادر به انجام هر کارى خواهم بود. آن گاو قرمز رنگ به طور اتفاقى نمرد، در ضمن روماتیسم تو هم ربطى به تقدیر و سرنوشت ندارد.» پیرمرد نفس زنان گفت: «اوه، اى موجود شریر، اى موجود شریر! خداوند ما رو از شر شیطون حفظ کنه.» «نه، اى پیرمرد فاسد و هرزه! تو در گمراهى به سر مى برى. گورت را گم کن. وگرنه مى بینى که چه بلایى به سرت مىآورم. تو را به مجسمهاى از موم و گل تبدیل خواهم کرد و هر کس که بخواهد در کارم دخالت کند، والله نه نمىگویم که چه بلایى بر سرش مىآورم، اما خواهى دید، برو بیرون، والله کارم را شروع مى کنم.» این کتاب را نشر «داریوش» منتشر کرده و توسط فروشگاه اینترنتی هافکو به فروش می رسد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.