متغير عبارت است از صفت يا مشخصه قابل اندازه گيري يك فرد يا پديده كه مي تواند مقادير مختلف داشته باشد و از فردي به فرد ديگر تغيير كند . به بيان ديگر متغير به خصوصياتي از افراد مورد مطالعه كه اندازه گيري مي شوند يا مورد پرس و جو قرار مي گيرند اطلاق مي شود . همانگونه كه در بحث اهداف ذكر گرديد متغيرها عمدتاً بر اساس اهداف ويژه تعيين مي شوند و براي ثبت هر يك از آنها بايد دليل و هدفي وجود داشته باشد . و تعريف ، مقياس ، نقش و واحد آنها ذكر شود .
مقياس
متغيرها از لحاظ نوع عمليات رياضي كه مي توان روي آنها انجام داد به دسته هاي مختلفي تقسيم مي شوند :
اسمي Nominal
رتبه اي Ordinal
فاصله اي Interval
نسبتي Ratio
متغيرهاي اسمي
متغيرهايي هستند كه حالت هاي مختلف آنها نسبت به هم برتري ندارند، مانند جنس ، گروه خوني يا رنگ چشم ( حالت هاي مختلف رنگ چشم ، آبي ، ميشي ، قهوه اي و …. برتري خاصي نسبت به هم ندارند ) .
متغيرهاي رتبه اي
متغيرهاي رتبه اي ، متغيرهاي خاصي هستند كه حالات مختلف آنها هر كدام كمتر يا بيشتر از ديگري است و مي توان آنها را مرتب كرد.
مانند:
شدت درد: بدون درد خفيف متوسط شديد
فراواني درد: هرگز ندرتاً گاهي اغلب
هر چند حالت هاي مختلف يك متغير رتبه اي نسبت به هم برتري دارند . ولي فاصله آنها مقدار مشخصي نيست به عنوان مثال فاصله ندرتاً تا گاهي به اندازه فاصله گاهي تا اغلب نيست .
متغيرهاي فاصله اي و نسبتي
متغيرهاي فاصله اي و نسبتي آنهايي هستند كه حالت هاي مختلف آنها از يكديگر كمتر يا بيشتر هستند و فاصله در اين متغيرها مفهوم مشخص و ثابتي دارد . صفر در مقياس فاصله اي نشان دهنده فقدان خاصيت مورد نظر نيست ( مانند درجه حرارت ) در حاليكه در مقياس نسبتي ، صفر بدليل فقدان ويژگي مورد اندازه گيري است در نتيجه نسبت ما بين اعداد در اين مقياس همان نسبت مقدار آن ويژگي است ( مانند قد ، وزن ، درآمد و …) .
اين تقسيم بندي متغيرها از لحاظ عمليات رياضي و كارهاي آماري كه مي توان بر روي آنها انجام داد اهميت دارد . به عنوان مثال:
در متغيرهاي فاصله اي مي توان تفاضل انجام داد و يا از آنها ميانگين گرفت . در حالي كه در مورد يك متغير رتبه اي حالت هاي مختلف آن قابل كسر كردن از هم نمي باشد و متوسط منهاي شديد هيچ مفهومي ندارد و يا ميانگين گرفتن از متغيرهاي رتبه اي مفهوم خاصي ندارد . به همين ترتيب بسياري از عمليات رياضي پيچيده تر كه بر روي متغيرهاي فاصله اي و نسبتي اجرا مي شود در مورد متغيرهاي رتبه اي قابل استفاده نمي باشد و عملياتي هم كه روي متغيرهاي رتبه اي مي تواند اجرا شود ، روي متغيرهاي اسمي قابل اجرا نيست . در متغيرهاي اسمي يا درصد با نسبت مقادير مختلف كار داريم مانند درصد گروه خوني A و يا نسبت جنس و يا نسبت جنس زن در كل بيماران لوپوسي .
در مورد اين مقياس ها بايد به این نكته اساسي توجه كرد :
1 . متغيرهايي كه داراي مقياس هاي سطح بالا هستند را مي توان به متغيرهاي با مقياس هاي سطح پايين تر تبديل كرد . مثلاً فشار خون كه يك متغير فاصله اي است را مي توان به يك متغير رتبه اي تبديل نمود .
نقش
متغيرها از لحاظ نقشي كه در يك مطالعه ايفا مي كنند نيز به دسته هاي مختلفي تقسيم بندي مي شوند . در مطالعات تحليلي متغيرها به چند دسته تقسيم ميشوند :
متغيرهاي زمينه اي
متغيرهاي مستقل
متغيرهاي وابسته
متغيرهاي مخدوش كننده
متغيرهاي زمينه اي ، متغيرهايي هستند كه تقريباً در هر مطالعه اي مورد بررسي قرار مي گيرند مانند سن ، مذهب ، نژاد ، محل سكونت و .. اين متغيرها چون به راحتي قابل بررسي هستند و تقريباً با هر فاكتور ديگري ارتباط دارند در بيشتر مطالعات مورد بررسي قرار مي گيرند . متغير وابسته، همان معلول است و متغير مستقل ، متغيري است كه به عنوان علت احتمالي ، تحت بررسي است . به عنوان مثال ممكن است بخواهيم بدانيم آيا مصرف سيگارذايجاد سرطان ريه مي كند يا خير ؟ در اين حالت مصرف سيگار متغير مستقل و سرطان ريه متغير وابسته است .
در حالتي كه بخواهيم بدانيم آيا استرس باعث مصرف سيگار مي شود يا خير ؟ سيگار كشيدن متغير وابسته و مقدار استرس متغير مستقل است.
در مطالعه اي كه رابطه بين سطح تحصيلات مادر و سوء تغذيه در كودكان زير 5 سال را بررسي مي كند ممكن است ارتباطي بين سطح تحصيلي پايين و وجود سوء تغذيه يافت شود ولي بايد دقت كرد كه در اين مثال سطح درآمد خانواده مي تواند بر هر دو عامل تاثير گذار باشد . در اين جا متغير درآمد مي تواند به عنوان يك متغير مخدوش كننده مطرح باشد . بنابراين متغيرهاي مخدوش كننده متغيرهايي هستند كه خود شخصاً متغير مستقل يا وابسته مطالعه نيستند ولي به نحوي در تضعيف يا تقويت ارتباط آنها موثر هستند و بايد مورد بررسي قرار گيرند . بايد توجه نمود كه متغير مخدوش كننده از طريق اثر همزمان بر روي متغير مستقل و وابسته موجب اين امر مي شود .
براي بررسي متغيرهاي مخدوش كننده در طرح راه مناسب اين است كه در يك دياگرام تمامي عوامل مداخله گر در ان بررسي را كشيد و از ميان آنها عواملي كه بيشترين اهميت را دارند برگزيد و مورد مطالعه قرار داد .
نكته مهم آن است كه در مطالعات توصيفي كه يك رابطه علت – معلولي مورد بررسي نيست ، اصلاحات ذكر شده فوق مفهوم روشني پيدا نمي كنند . در واقع در اين مطالعات تعدادي متغير زمينه اي و تعدادي نيز متغير اصلي وجود دارند.