زیگورات چغازنبیل
کشورمان ایران تاریخ و تمدن کهنی را در خود جای داده است، یکی از قدیمی ترین تمدن های روی زمین تمدن آسیای غربی است، که در آن دوران وجود داشته است. دراین تمدن ها برای ساخت بناهای مذهبی مانند عبادتگاه ها از شیوه ی خاصی از معماری استفاده می شده است و عمده بناهای مذهبی در آن دوران هرمی شکل بوده اند. این هرم ها به صورت پله پله ساخته می شده اند و از جنس آجر بوده اند که به آن ها به صورت اختصاصی زیگورات گفته می شود. شاید که دلیل هرمی بودن این نیایشگاه ها به این خاطر بوده است که پله پله به سمت آسمان و بعد به خداوند می توان نزدیک شد، این شیوه از ساخت زیگورات ها از ۴۲۰۰ سال پیش هم مرسوم بوده است. شهر شوش در استان خوزستان یکی از مهم ترین آثار تاریخی ایران را در خود جای داده است. جایی به نام زیگورات چغازنبیل که درفهرست میراث جهانی یونسکو هم به ثبت رسیده است.
کشف زیگورات چغازنبیل و شگفتی های آن
زیگورات چغازنبیل سمبل هنر و معماری ایلامی است. این بنا در سال 1933 توسط براون كشف شد و توسط هیات گیرشمن در سالهای 1951 تا 1962 به طور كامل از زیر خاك بیرون آمد. زیگورات در مركز شهر دور-اونتاش قرار داشت كه در سال 640 پیش از میلاد به فرمان آشور بانی پال در جنگ با هومبان هالتاش آخرین شاه ایلام ویران شد. این معبد دارای دو حصار بوده كه درون حصار داخلی بخش آیینی قرار داشت و دارای هفت دروازه بوده است. جلوی پلكان جنوب شرقی هم هفت ردیف قربانگاه قرار دارد، احتمالا عدد 7 مقدس برای ایلامیان مقدس بود. دروازه جنوب شرقی با قیر بندكشی شده است و بر آن به وضوح رد ارابه دیده می شود. این دروازه محل عبور ارابه ها بود. شش دروازه دیگر از راههای سنگفرشی به زیگورات می رسیده اند. معبد چغازنبیل بزرگترین اثر معماری بر جای مانده از تمدن ایلامی است که تا کنون شناخته شده است.
بنای زیگورات چغازنبیل از آجر ساخته شده است و بر روی آجرهای آن نوشته های زیادی به خط ایلامی دیده میشود. در تمام طول بنای زیگورات آبراه هایی دیده می شود ،شاید دلیل آنها حفاظت از بنا در مقابل باران های سیل آسای محل است. دورتادور معبد چغازنبیل سنگفرش است و در بعضی از سنگفرش ها آثار جای پای بچه دیده می شود. دلیل آن تا کنون نا معلوم است. در شمال غربی بنای زیگورات پناهگاه های کوچکی وجود دارد که مربوط به خدای ایلامی ایشنیکراب است. درون محوطه یک ساعت خورشیدی بزرگ نیز دیده می شود.
تاریخچه تپه سیلک
تاریخچه تپه سیلک نزدیک به پنجهزار سال پیش از میلاد، مردم غارنشین فلات ایران در پی دگرگونیهایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمده بود، به دشتها روی آوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دوران پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد. کهنترین مردم دشتنشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی آنها طی کاوشها کشف شده است. میدانگاه باستانی سیلک نیز در منطقه فین کاشان واقع شده است و پیشینهای نزدیک به هفت هزار سال دارد.
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا نیایشگاه مردمان باستانی بوده که از گل رس و سفال ساخته شده است. زیگورات سبک معماری مذهبی ویژه شهرهای عمده بین النهرین (عراق کنونی) و ایران بوده است که طبق آن بنا به صورت برج مطبق هرمی شکل بنا میشد.
چگونگی کشف تپه سیلک کاشان
در حدود هشتاد سال پیش با جاری شدن سیل در زمینهای کشاورزی کاشان، تمدنی بزرگ و چندهزار ساله نمایان شد؛ ابزارآلات و سفالینههایی متفاوت با ابزارهای کنونی پیدا شدند که حیرت و حس کنجکاوی همه را برانگیختند و در این میان، افرادی که میخواستند یک شبه ره صد ساله را بروند، دل خاکهای این تپه را زیر و رو کردند. بعد از مدتی با فروخته شدن آثار به دست آمده توسط مردم و به خصوص کشاورزان منطقه به دلالان عتیقه، پای غارتگران هم به «سیلک» باز شد.
تمدنی گمشده که هزاران سال از عوامل مخرب طبیعی در امان مانده بود به مزرعه شخم زدهی عتیقهفروشان تبدیل شد و سرانجام با انتقال آثار تاریخی به کشورهای غربی، «رومن گیرشمن»، باستانشناس موزهی «لوور» فرانسه، با هدف شناخت و شاید نجات تمدنی که به همهی مردم جهان تعلق داشت، روانهی ایران شد.
در خرابههای تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف قدیمی پیدا شده که این اشیاء در موزههای لوور فرانسه، موزهٔ ملی ایران و موزهٔ باغ فین و موزهای در جنب این بنای باستانی قرار داده شده است.
درباره کتاب زیگورات
رمان از زبان جوانی به نام مانی زرشناس روایت میشود. مانی زرشناس باستانشناسی است که از نوجوانی در آمریکا زندگی کرده و با اینکه با فرهنگ آمریکایی خو گرفته اما دوگانگی فرهنگی همچنان آزارش میدهد. شخصیت اصلی دیگر کتاب زنی به نام اویتا است. زنی که مانی عاشق اوست. دوگانگیهای فرهنگی مانی روابط او را با اویتا به چالش میکشد. این رمان خط داستانی دیگری هم دارد که چهارهزار سال پیش در زیگورات سیلک میگذرد. در واقع خط داستانی دوم موضوع یکی از تحقیقات مانی زرشناس است.
در بخشی از کتاب زیگورات میخوانیم
جامهاش را روی تخته سنگ کنار آبشار گذاشت. ماهیهای رنگارنگ فوج فوج بالا و پایین میرفتند. دستش را در آب آبشار فروبرد و یکی از آنها را به چنگ گرفت، از بالای صخرهی آبشار صدای خرناسهی غریبی برخاست. سرش را بلند کرد و آسمان را عجیب دید؛ هوا دم به دم تاریکتر میشد و ستارهها نمایانتر؛ شب گردها بر سر شاخهها و لابه لای درختها میچرخیدند و کرکسهای چشم به راه با نگاهی هشیار و خروشی بیدار، اینجاو آنجا پرسه میزدند و شادمان ماده ببر گرسنه را انتظار میکشیدند تا شکمی بدرد و شکمی از انها سیر کند. از جایش برخاست. بی آن که سر و تن به آب بزند بیدرنگ و دوان دوان به سوی شاوان رفت. سایههایی که در چنین شبی، پدر پارشین، هوخشتر درودگر را ربودند، از هر گوشه و کنار بیرون میزدند و او را دنبال میکردند. دلش در سینه پرشتاب میتپید و پاهایش میلرزید. وقتی از قایق پیاده شد، یک راست به سراغ وقت نمای زیگورات رفت. هنور سه پاره از شش پارهی شب مانده بود…
این بار پس از دیدن رگههای نازک بنفش سرخ شان بر مرز آسمان و زمین کرجی را بر شاوان انداخت و آن سوی شاوان ریسمانش را به چنار کهنسالی بست و از راهی برزو تا پای آبشار توس بالا رت. بر فرش چمن و بستر برگها شبنم نازکی جامه گسترانیده بود و نم شب از پاپوش نخی دست بافت اینوسن میگذشت. خنکی آب را به نوک انگشتانش میرساند. بوی سبزه نم خورده و گلهای جورواجور جنگلی فضا را پر کرده بود و پرندههای سحرخیز، سرخوش، جار و جنجال به راه انداخته بودند.
از آن بالا افق ابرآلود ارغوانی میزد و از سینه ی پرزن ابرها پرتوهای خورشید تنشان را بیرون میکشیدند و چون دخترکان شمع به دست بر دامنهی سیاه شب روان میشدند و کرانههای ابر سفید کرک سان را نقرهای میکردند.