هر آدمی، چه پولدار و چه بیپول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بیشعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچکدام مانع از ابتلا به این عارضه نمیشوند. به عبارت دیگر، بیشعوری مرضی است که میتواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری آلوده کند.
جمله بالا یکی از صدها جملات منتخب کتاب بیشعوری ، نوشته خاویر کرمنت است. «بیشعوری» کتابی است که با زبان طنزگونه به بررسی پدیده بیشعوری در دنیای امروز پرداخته.
خاویر کرمنت، نویسنده و روانشناس آمریکایی است. او با نگارش کتاب بیشعوری که در ایران با استقبال کم نظیری رو به رو شد، توجه بسیاری از مخاطبین کتاب های خودپروری را جلب کرد.
کتاب بیشعوری با عنوان فرعی راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت، اثری است که میتوان موضوع آن را روانشناسی، خودشناسی، شخصیتشناسی، اختلالات شخصیتی و رفتارشناسی در نظر گرفت اما با این حال، کتاب بیشعوری در درجه اول یک کتاب طنز است.
سوالهایی در متن پرسیده میشود که بدون شک بیشتر ما پاسخ مثبتی برای آنها داریم
آیا از اینکه همسایهتان زبالههایش را در جوی آب میریزد عصبانی هستید؟
آیا تا به حال پیش آمده که در ادارهای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعتها در آمدوشد باشید؟
آیا احساس میکنید برخوردهای رئیستان با شما توهینآمیز است؟
آیا با شنیدن حرفهای سیاستمداران دچار رعشه و ناسزاگویی میشوید؟
هیچ دلتان خواسته یک صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که بدون آنکه اجازه بدهد در مورد بیماریتان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟
آیا از دیدن مجریهای تلویزیون عصبی میشوید؟
آیا وسوسه خفهکردن فامیلهایی که دائما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتریاند، زیاد به سراغتان میآید؟
با همکاران از زیرِ کار دررو و زیرآبزن زیاد دست به یقه میشوید؟
آیا هر هفته دوستانی به سراغتان میآیند که بخواهند شما را به فعالیت تجاری یا آیین جدیدی دعوت یا دستکم چاگرایتان را باز کنند؟
رابطهتان با همسرتان چطور است؟
به فکر جداشدن از او هستید یا آنقدر شرور است که حتی جرئت جداشدن از او را هم ندارید؟
این کتاب شامل بخش کلی است و در هر بخش به ویژگیهای بیشعورها، انواع بیشعورها و راههای نجات آنها صحبت شده است.
بخش اول: چه کسی بیشعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بیشعور باشد؟
بخش دوم: انواع بیشعورها
بخش سوم: وقتی جامعه بیشعور میشود
بخش چهارم: زندگی با بیشعورها
بخش پنجم: راه نجات
ممکن است شما هم این عکس را دیده باشید که در آن:
ماشینی در جایی که پارک ممنوع است توقف کرده و کسی یک جلد کتاب بیشعوری زیر برفپاککن آن ماشین قرار داده است. احتمالا یادداشتی هم در کنار کتاب قرار دادهاند که: لطفا تولید مثل نکنید.
کتاب بیشعوری با وجود اینکه یک کتاب معتبرِ علمی نیست، اما حرفهای مهمی برای گفتن دارد. حرفهایی که ممکن است برای یک خواننده جدی بسیار آگاهی دهنده باشد. حرفهایی که شاید در قالب طنز بهتر بتوان آنها را بیان و به خواننده منتقل کرد.
اما در مورد این کتاب یک نکته مهم و اساسی وجود دارد که نباید آن را از یاد برد. خواننده کتاب بیشعوری باید مراقب باشد در دام خودبرتربینی (!) گرفتار نشود. این طبیعی است که عموم آدمها در مورد خودشان موضوعات منفی را قبول نکنند و به خودشان به عنوان یک انسان متشخص و بافرهنگ نگاه کنند. (مخصوصا کسانی که کتاب هم میخوانند.) چه کسی دوست دارد فکر کند که یک بیشعور است؟ مسلماً هیچکس. پس وقتی سراغ این کتاب رفتید باید با این ذهنیت شروع به خواندن آن کنید که من در پی اصلاح رفتار خودم هستم نه اینکه انسانهای بیشعور را بهتر بشناسم که فردا در خیابان یا سر کار یا هرجای دیگر آنها را شناسایی کنم.
این کتاب را برای آن نخوانید که از این به بعد هر رفتار نامناسب و نادرستی مشاهده کردید، فورا به آن شخص کتاب بیشعوری را معرفی کنید.
نقاشی روی جلد کتاب اثری از ادوارد مونک نقاش برجسته نروژی در سبک هیجاننمایی است. این تابلو جیغ نام دارد.
نویسنده با زبانی طنز و با شوخ طبعی، ماجراهایی ساختگی را تعریف میکند تا بتواند نظریههای خودش را مطرح کند. این داستانها و ماجراها به قدری شبیه به اتفاقاتی است که هر روز دور و بر ما در حال رخ دادن است و ممکن است خودمان را در هر کدام از موقعیتها تصور کنیم.
کتاب بیشعوری را انتشارات پرثوآ با ترجمه روان زهره شیشه چی به چاپ رسانده است. این کتاب را می توانید از طریق لینک زیر از فروشگاه اینترنتی هافکو تهیه کنید.